نوشته شده توسط : سادات
محرم، ماه ایثار و از جان گذشتگی است! ماه عشق و شور و فریاد است! ماه سرافرازی بر فراز نیزه هاست!
ماه آمیختن با خون و آمیختن عشق است.
سلام بر حسین (ع)
روزها رازهایی در سینه دارند که تقدیم روشن بینان می شود. آنهایی که چشم های خود را به روشنایی می بندند توانایی نگریستن به خورشید بر آمده روز را ندارند. رازدانان روزها از حادثه ها عبرت می آموزند و بر واقعه ها با دیده تعبیر می نگرند، آیات نیک را شاکرند و بر نشانه های هیبت و عسرت صابر. زیرا شکر به فراخی و صبر به تنگی نشان خردمندی است. عاشورا، دهم ماه محرم، روز پیروزی خون بر شمشیر است. غلبه فریاد مظلوم بر عربده کشی ظالم تا بن دندان مسلح پیروزی و نصرتی که هلهله کنان کوفی و شامی آن را با چشمان بسته به آفتاب خود ندیدند و از بالای نیزه بردن آفتاب شادمان و خرسند شدند، در حالی که نمی دانستند با خود رایت پیروزی حسین شهید (ع) را به دوش می کشند و با هلهله خویش کوس رسوایی خود را بر کوی و برزن می زنند. امروز، تاریخ پیروزی حسین بن علی (ع) را به گواهی نشسته است، پیروزیی که از بستر جهاد و متن خون شکوفا شد و آرمانهای والای او را با جریان تاریخ نسل به نسل بشری واگویه کرد.
حماسهی عاشورا سرفصل عشق و شور و عرفان بزرگ مردان الهی و نشان آفرینش عزت و اقتدار و آرمان گرایی بزرگ زنانی است که حیات اسلام ناب محمدی (ص) و آزادگی و آزادی را امداد جاودانه پایمردی و استقامت خود ساخته اند، نهضت حسینی و انقلاب فیاض و جوشان عاشورا یک بعثت بدون وحی و شکفتن گلبانگ توحید در چکاچک شمشیر بر بلندای سر نیزه هاست، کربلا عرصه انفجار نور و ظهور حماسه از یک سو و تبلور قساوت و حد اعلای فاجعه از طرف دیگر است و نینوا سرزمینی بی مانند برای نمایش تمامی عشق بر پرده هستی است، واضح است که دایره آفرینش را بی کربلا وجودی نیست منظومه معارف عارفان و سیر سالکان الی الله و جهاد مجاهدین فی الله و مجاهده عالمان فی سبیل الله را بی حسین (ع) و زینب در باغ خاطر نمی توان گذراند. به راستی اگر معمار ازل در خزانه خارج از وصف آفرینش، گوهری چون حسین (ع) و مرواریدی چون زینب (س) نداشت، کار کدامین نبی به کمال می رسید و راه کدامین رسول به نهایت پیوند می خورد؟ حسین و عاشورا و زینب ناموس دهر و باعث بقای هستی و تداوم راه پاکان و صالحان برای همیشه تاریخ بشر هستند، از پیامبران اولوالعزم تا مردمان عادی همه در جستجو و رهپوی مردان و زنان روزگار و سرزمینی هستند که پرچم هدایتشان در دستهای استوار زینب (س) و نهال آرزویشان در چشمه سار همیشه جوشان حسین (ع) استقرار یافته و نور خود را در چهرهی گلگون عاشورا به نظاره می نشینند
سلام من به محرم به غصه و غم مهدی
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی
سلام من به محرم به کربلا و جلالش
به لحظه های پر از حزن و غرق درد و ملالش
سلام من به محرم به حال خسته زینب
به بینهایت داغ دل شکسته زینب
سلام من به محرم به دست و مشک ابوالفضل
به ناامیدی سقا به سوز و اشک ابوالفضل
سلام من به محرم به قد و قامت اکبر
به خشک اذان گوی زیر نیزه و خنجر
سلام من به محرم به دست و بازوی قاسم
به شوق شهد شهادت حنای گیسوی قاسم
سلام من به محرم به گاهواره اصغر
به اشک خجلت شاه و گلوی پاره اصغر
سلام من به محرم به احترام سکینه
به آن ملیکه که رویش ندیده چشم مدینه
سلام من به محرم به عاشقی زهیرش
به بازگشتن حر خروج ختم به خیرش
سلام من به محرم به مسلم و به حبیبش
به رو سپیدی عون و بوی عطر عجیبش
سلام من به محرم به زنگ محمل زینب
به پاره پاره تن بی سر مقابل رینب
سلام من به محرم به انتظار رقیه
به پای آبله بسته به چشم تار رقیه
سلام من به محرم به شور و حال عیانش
سلام من به حسین و به اشک سینه زنانش
سلام من به محرم به حزن نغمه هایش
به پرچم و به سیاهی به خیمه های عزایش
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک
شیعیان در بزرگداشت شهدای کربلا، هر روز از دهه اول ماه محرم را مختص به یکی از بزرگان این نهضت جاویدان می دانند.
روز اول محرم : مسلم ابن عقیل علیه السلام
روز دوم محرم : ورود کاروان به کربلا ( ورودیه )
روز سوم محرم : حضرت رقیه علیها السلام
روز چهارم محرم : حضرت حر و اصحاب علیهم السلام - طفلان زینب علیهما السلام
روز پنجم محرم : اصحاب و عبدالله ابن الحسن علیهم السلام
روز ششم محرم : حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام
روز هفتم محرم : روضه عطش و علی اصغر علیه السلام
روز هشتم محرم : حضرت علی اکبر علیه السلام
روز نهم محرم : روز تاسوعا - حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
روز دهم محرم : روز عاشورا - حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام - حضرت زینب علیها السلام و شام غریبان
روز یازدهم محرم : حرکت کاروان از کربلا
روز دوازدهم محرم : ورود کاروان به کوفه
تاسیس تاریخ برای مسلمانان در زمان خلافت خلیفه دوم مسلمین و با مشورت علی (ع) در سال شانزدهم هجری صورت گرفته است. مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی که هجرت روی داده بود گرفتند ....(1) علت نامگذاری این ماه آن بود که در ایام جاهلیت، جنگ در این ماه را حرام می دانستند.
ـ در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری کاروان حضرت امام حسین (ع) وارد کربلا شد و سپاهیان دشمن که هر روز بر تعدادشان افزوده می شد در روزهای تاسوعا و عاشورا که روز نهم و دهم محرم می باشد او و یارانش را به شهادت رساندند. پیشوای هشتم شیعیان امام رضا (ع) در خصوص این ماه فرمود: در جاهلیت، حرمت این ماه نگاه داشته می شد و در آن نمی جنگیدند ولی در این ماه، خونهای ما را ریختند و حرمت ما را شکستند و فرزندان و زنان ما را اسیر کردند و خیمه ها را آتش زدند و غارت کردند و حرمت پیامبر را دربارة ذریه اش رعایت نکردند. .... آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی در «مراقبات» نوشته است:«کودکانم را می دیدم که در دهة نخست ماه محرم غذا نمی خوردند و به نان خالی اکتفا می کردند کسی هم به آنان نگفته بود ماه محرم شروع شده است گمان می کنم عشقی درونی آنان را برمی انگیخت.» (2) به همین دلیل ماه محرم با حادثه عاشورا عجین شده است و فرا رسیدن آن دلها را پر از غم می سازد و پیروان و شیفتگان امام حسین (ع) از اول محرم، محافل و مجالسی را سیاهپوش کرده، به یاد آن امام شهید به عزاداری می پردازند.... (3)
1-(تاریخ تحلیلی اسلام/ دکتر شهیدی/ ص130)
2-(پیام آورعاشورا/ مهاجرانی/ص 11)
3-(با اندکی دخل و تصرف/ فرهنگ عاشورا جواد محدثی/ ص 406)
نوشته شده توسط : سادات
1) بیعت خواهی یزید از امام (علیه السلام)
بررسی علل به حکومت رسیدن معاویه ابن ابی سفیان نیز متعدد است و زمان بررسی آنها در این مقاله کوتاه نمیگنجد، امّا در هر حال سستی و کج اندیشی و فریب خوردن بسیاری از اصحاب امام حسن(ع) سبب شد که آن امام مظلوم(ع) برای حفظ اسلام قراردادی موقتی امضاء نماید، بدین مضمون که معاویه فقط برای مدت محدودی با شرایط خاصی حکومت کند و بعد از آن، مسلمانان، به اختیار خودشان، کسی را که به صلاح می¬دانند به خلافت و امامت برگزینند و در آن شرایط و تا آن زمان، موروثی بودن خلافت مطلقاً مطرح نبود. تنها دو طرز تفکّر در مورد زمامدار حکومت اسلامی وجود داشت که یکی اعتقاد به وصایت نبی مکرم اسلام(ص) و امامت امام معصوم بوده است، به این مضون که خلافت فقط شایسته کسی است که پیامبر(ص) به امر خدا او را منصوب کرده باشد، و دیگری معتقد بود که مسلمانان حقّ دارند به رأی وصلاح خود، زمامداری برگزینند و هرگز چنان اعتقادی نه در میان دوستان و نه در میان دشمنان حضرت علی(ع)، وجود نداشت که خلیفه پیشین به جای خدا یا مردم، تکلیف خلافت را بعد از خود معین کند. و بخصوص یکی از مواد مهّم قرارداد امام حسن(ع) با معاویه این بود که، معاویه، حقّ ندارد، تصمیمی به جای مسلمین برای بعد از خود اتخاذ نماید. و شرایط فرهنگی جامعه اسلامی، چنان بود که حتی معاویه در زمان حیات امام حسن(ع) جرأت طرح چنان موضوعی را نداشت و در هم اندیشیهایی که با دوستان خاص خود انجام میدهد، تصور عملی شدن این اعتقاد را غیر ممکن میدانست. امّا در اواخر عمر به تحریک مغیره ابن شعبه (که بسیار زیرک و چرب زبان و حقه باز و دوست و رابط با یزید بود) این فکر را در ذهن معاویه پروراند و به تثبیت رساند. اما با همه زیرکیها و سیاست بازیهایی که معاویه و همفکران او بکار بردند، این عقیده در میان مسلمانان، جایی برای خود باز نکرد و معاویه در هنگام مردن، سخت نگران حکومت یزید بود. و در نصایح فراوانی که به یزید نمود مخصوصاً تأکید کرد با امام حسین(ع) با رفق و مدارا و نرمی رفتار شود. از گفتار معاویه و نصایح او (در اواخر عمرش) به یزید، کاملاً معلوم است که معاویه معتقد است اگر یزید بخواهد با حسین ابن علی(ع) با خشونت رفتار کند، نخواهد توانست حکومت نماید و خلافت از خاندان ابوسفیان خارج خواهد شد. امّا یزید، جوانی است که بااشراف زادگی و شاه زادگی تربیت شده و غرور جوانی و ریاست طلبی در او شعله¬ور بود، سیاست را، درک نمی¬کرد و آن نصایح زیرکانه در مغز پر از لهو و لعب او تأثیری نداشت.
بعد از اینکه معاویه در نیمه ماه رجب سال شصتم هجری می¬میرد، یزید نامه¬ای به حاکم مدینه دستور می¬دهد «حسین بن علی(ع) را بخواه، از او بیعت بگیر و اگر بیعت نکرد، سرش را برای من بفرست». بنابراین یکی از عواملی که امام حسین(ع) با آن درگیر بود، تقاضای بیعت با یزید بود. امّا حسین(ع) در آن شرایط خاص، کسی نبود که با یزید بیعت کند، زیرا بیعت با یزید، علاوه بر آنکه، بیعت با شخصیتی است که بر خلاف معاویه، حتی ظاهر اسلام را رعایت نمی¬کند بلکه متجاهر به فسق است، شایستگی سیاسی هم (مطلقاً) ندارد، درثانی، بیعت با یزید، در حقیقت مُهر تأیید بر موروثی بودن خلافت می¬گردد و کسی چون حسین ابن علی(ع) با کسی چون یزید بیعت نخواهد کرد. امام(ع) در این رابطه فرموده است: «مثلی لایبایعُ مِثلَهُ». از طرف دیگر رژیم سفیانی نیز این عدم بیعت را خطر برزگی برای خود میدانست و درست هم تشخیص داده بودند، بیعت نکردن امام حسین(ع) یعنی معترض بودن او، و این خطر بزرگی برای حکومت یزید است. و امام(ع) در مقابل این تقاضا، وظیفة دیگری جز نه گفتن ندارد. لذا تا آخرین لحظات حیات و در سختترین شرایط بر این نظر ثابت قدم ماند.
2) دعوت مردم کوفه از امام حسین(ع)
بعد از آنکه یزید توسط حاکم مدینه از امام تقاضای بیعت مینماید و امام حسین(ع) به شدت وقاطعیت با این تقاضا مخالفت و اعلان مینماید، حتی حاضرم کشته شوم، اهل و عیالم به اسارت درآیند امّا با یزید بیعت نخواهم کرد، فشارها در مدینه به امام حسین(ع) زیاد شد، لذا در اواخر ماه رجب، مدینه را ترک و به مکّه هجرت کرد، زیرا مکّه، حرم امن الهی است و ماه رجب و شعبان ایام حج عمره و مرکز اجتماع مسلمانان است و مردم و حکومت برای امنیت آن احترام خاص قائلند. امام(ع)، قریب به دو ماه، در مکه حضور داشت ولی هنوز خبر مردن معاویه به کوفه نرسیده است. پس از این، کوفه که مرکز سپاه اسلام و محل سکونت مجاهدان جنگ¬های بزرگی مثل قادسیه و صفین و جمل و نهروان است نیز از مرگ معاویه و اعتراض امام حسین(ع) به حکومت موروثی یزید مطلع شده¬اند، و بسیای از بزرگان کوفه در نامههای متعددی از امام دعوت می¬نمایند که به کوفه هجرت کند و کوفه را مرکز مبارزات خود بر علیه یزید گرداند. برخلاف نظر تعدادی از تاریخ نگاران که کوفه را علّت اصلی قیام کربلا میدانند، به اعتقاد من، دعوت مردم کوفه، یک علّت فرعی است زیرا اگر مردم کوفه از امام دعوت نمیکردند، امام حسین(ع) از قیام دست برنمیداشت. شاید، دعوت مردم کوفه از امام(ع) سبب شد که این انقلاب در نزدیک کوفه (کربلا) اتفاق افتد ولی کوفه و دعوت مردم کوفه از امام حسین(ع) هرگز علّت اصلی قیام آن حضرت نیست.
3) اصلاح طلبی و امر به معروف و نهی از منکر
اصلاح انحرافاتیکه در حکومت اسلامی و امت اسلامی پدید آمده است مهمترین هدف قیام امام حسین(ع) است. یعنی اگر از امام حسین(ع) بیعت هم نمیخواستند یا اگر مردم کوفه از امام حسین(ع) دعوت نمی¬کردند، باز هم وقوع نهضت حسینی(ع) حتمی بود. و شاید مسأله بیعت و دعوت مردم کوفه، فقط در تعین زمان و مکان آن انقلاب دخالت کردند.
امام حسین(ع) هدف از قیام خود را در موقعیتهای متعدد، بیان فرموده است. بارها فریاد می¬زند «اَلا تَرَونَ اَنَّ الحَقِّ لایعمَلُ بِهِ وَ اَنِّ الباطِلَ لایتَناهی عَنهُ لِیرغَبِ المؤمن فی لقاء للهِ مُحقّاً = آیا نمی¬بیند که به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیگردد، در چنین شرایطی، اگر مؤمن، مرگ را بر زندگی ترجیح دهد حق دارد» یا میفرماید: «وَعَلَی الاسلامِ السّلامُ اِذ قَد بُلیتِ الاُمّهُ براعٍ مِثلِ یزیدَ = از اسلام باید خداحافظی کرد اگر نگهبانش فردی مثل یزید باشد».
اینها نشان می¬دهد که هدف غایی امام حسین(ع) از قیام، مبارزه با باطل و انحرافاتی است که در دین اسلام پدید آمده است. درست است که بیعت خواهی یزید و دعوت مردم کوفه هر یک برای آن حضرت وظیفة خاصی را ایجاب مینمود امّا عامل سوم ارزش صدها برابر بالاتر از دو عامل دیگر دارد و همین عامل سبب میگردد که به انقلاب کربلا، عظمتی فوق عظمت همة انقلابهای بشری هدیه کند.
هنگامی که امام حسین(ع) مدینه را ترک و به اصطلاح قیام خود را علنی نمود وصیت نامه ای تنظیم و آن را نزد برادر خود (محمد حنفیه که در آن زمان، دستانش فلج شده لذا از جهاد معاف بود) میسپارد و هدف خود، از این قیام و حرکت را با صراحت کامل بیان مینماید. «. . . اِنی ما خَرَجتُ اشراً وَ لا بَطراً وَلا مُفسداً و لاظالماً وَ اِنّما خَرَجتُ لطَلَبِ الاصلاحِ فی اُمّهِ جَدی اُریدُ اَن اَمُرَ بِالمعروفِ و اَنهی عَن المُنکَر وَ اَسیرَ بسیرَهٍ جَدی وَ اَبی ... = ... من برای ایجاد فتنه و فساد خارج نشدم، هدفم فقط اصلاح انحرافاتی است که در بین امت جدم پیدا شده است من بقصد امر به معروف و نهی از منکر طبق سنت و سیره جدم و پدرم حرکت کرده¬ام ... »
و این مهمترین هدف قیام امام حسین(ع) است و امام(ع) در تمام مسیر حرکت خود از مدینه تا مکّه و از مکّه تا کربلا، و در هر مکانی که موقعیت بیان آن فراهم آمده است، با صراحت و قاطعیت، این هدف را تبیین و تفسیر نموده است و بعد از شهادت آن حضرت و یاران باوفای او (سلام الله علیهم اجمعین) این پرچم را حضرت زینت (سلام الله علیها) و امام علی ابن الحسین (زین العابدین(ع)) به دوش کشیدهاند و امروز هر کس ادعای حسینی(ع) بودن دارد باید زینبی باشد و الاّ یزیدی است. که:
«... یا اَبا عَبداللهِ اِنّی سِلمٌ لمَن سالَمَکُم وَ حَربٌ لمَن حاربَکم اِلی یومِ القیامَهِ ...» (زیارت عشورا)
منابع مورد استفاده:
1- اَلارشاد، تألیف شیخ الامه محمد ابن محمد ابن النعمان (شیخ مفید)
2- حماسه حسینی (اثر متفکّر شهید استاد مرتضی مطهری)
شیخ جلیل کامل جعفر بن قولویه در کامل از ابن خارجه روایت کرده است که گفت روزی در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودیم و جناب امام حسین علیه السلام را یاد کردیم حضرت بسیار گریست و ما گریستیم، پس حضرت سر برداشت و فرمود که امام حسین علیه السلام میفرمود: که منم کشتة گریه و زاری، هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه گریان میگردد. و نیز روایت کرده است که هیچ روزی حسین بن علی علیه السلام نزد جناب صادق علیه السلام مذکور نمیشد که کسی آن حضرت را تا شب متبسم بیند و در تمام آن روز محزون و گریان بود و میفرمود که جناب امام حسین علیه السلام سبب گریة هر مؤمن است.
و شیخ طوسی و مفید از ابان بن تغلب روایت کردهاند که حضرت صادق علیه السلام فرمود که نفس آن کسی که به جهت مظلومیت ما مهموم باشد تسبیح است، و اندوه او عبادت و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان در راه خدا جهاد است. آنگاه فرمود که واجب میکند این حدیث به آب طلا نوشته شود.
و به سندهای معتبرة بسیار از ابوعمارة منشد یعنی شعرخوان روایت کردهاند که گفت روزی به خدمت جناب صادق علیه السلام رفتم حضرت فرمود که شعری چند در مرثیة حسین علیه السلام بخوان چون شروع کردم به خواندن حضرت گریان شد و من مرثیه میخواندم و حضرت میگریست تا آنکه صدای گریه از خانة آن حضرت بلند شد.
و به روایت دیگر حضرت فرمود: به آن روشی که در پیش خود میخوانید و نوحه میکنید بخوان، چون خواندم حضرت بسیار گریست و صدای گریه زنان آن حضرت نیز از پشت پرده بلند شد چون فارغ شدم حضرت فرمود که هر که شعری در مرثیه حضرت حسین علیه السلام بخواند و پنجاه کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هر که سی کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هر که بیست کس را. و هر که ده کس را و هر که پنج کس را. و هر که یک کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد. و هر که مرثیه بخواند و خود بگرید بهشت او را واجب گردد.
و هر که او را گریه نیاید پس تباکی کند بهشت او را واجب گردد.
و شیخ کشی (ره) از زید شحام روایت کرده است که من با جماعتی از اهل کوفه در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودیم که جعفر بن عفان وارد شد حضرت او را اکرام فرمود و نزدیک خود او را نشانید، پس فرمود یا جعفر عرض کرد لبیک خدا مرا فدای تو گرداند، حضرت فرمود بَلَغَنی اَنَکَ تَقُولُ الشّعِر فیِ الْحُسَیْنِ وَ تَجیدَ به من رسید که تو در مرثیه حسین علیه السلام شعر میگویی و نیکو میگوئی عرض کرد بلی فدای تو شوم فرمود که پس بخوان. چون جعفر مرثیه خواند حضرت وحاضرین مجلس گریستند و حضرت آنقدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جاری شد. پس فرمود به خدا سوگند که ملائکه مقربان در اینجا حاضر شدند و مرثیة تو را برای حسین علیه السلام شنیدند و زیاده از آنچه ما گریستیم گریستند. و به تحقیق که حق تعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمتهای آن از برای تو واجب گردانید و گناهان ترا آمرزید. پس فرمود ای جعفر میخواهی که زیادتر بگویم؟ گفت بلی ای سید من، فرمود که هر که در مرثیة حسین علیه السلام شعری بگوید و بگرید و بگریاند البته حق تعالی بهشت را برای او واجب گرداند و بیامرزد او را.
نوشته شده توسط : سادات
اخجون محرم داره میاد امشب
میاد که بازم بگه ........... از امام حسین برام بگه.................
از بزرگیش از ثالاریش.. از شهامتش... از بزرگواریش.... از...........
میاد تا بگه حسین کی بود..میاد تا بگه بنی هاشمی ها کیان.........
میاد تا ببینه کی هنوز داغداره حسینه ........................
میاد تا به من بفهمونه هنوز جایی برای استغفارت هست..
میاد تابگه... کی حسینی؟.. تاشفاعت رو امضا بگیره.............
تا خودش تو اون دنیا بگه این عزادار من بوده..........
فدات بشم محرم........ نمیدونی چه قدر خوشحالم که این روزرو میبینم
یک محرم دیگه............
اقاجون....... شاید این دفعه ادم شدم..........
با حسین (ع) خودت شفاعتمون کن...........
نوشته شده توسط : سادات
امام علی علیه السلام می فرمایند: شش نوع معرفت است که در هر که باشد راه بهشت به روی او باز و راه دوزخ بر او بسته است: 1-خدا را بشناسد و فرمانبر او باشد.2-شیطان را بشناسد (که دشمن است) و نافرمانیش کند.3-حق را بشناسد و پیروی کند.4-باطل را بشناسد و از او فاصله بگیرد.5-دنیا را بشناسد و ترکش کند.6-آخرت را بشناسد و جستجویش کند
رها کنید دگر صحبت مداوا را فراق گر نکشد ، وصل می کشد ما را تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما، ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را شراره های دلم اشک شد ز دیده چکید ببین چگونه به آتش کشید، دریا را قسم به دوست که یک موی یار را ندهم اگر دهند به دستم ، تمام دنیا را به شوق انکه ز کوی تو ام نشان آرد به چشم خویش کشیدم غبار صحرا را جنون کشانده به جایی مرا که نشناسم طریق کعـبه و بتخانه و کلیسا را تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم اگر به خانه تاریک من نهی پا را نسیم
نوشته شده توسط : سادات
ریشه و سرچشمه بسیاری از گناهان به زبان انسان مربوط می شود . از حضرت رسول اکرم (ص) نقل است که بهترین اعمال نزد خداوند متعال حفظ زبان از ارتکاب گناه است. با تامل در چهل گناه زبان ، بیش از همه توجه خودم و سپس نظر دیگران را به اهمیت و ضرورت مراقبت و حفظ “زبان” از گناه جلب می کنم.
?- خبری را ندانسته گفتن
?- عیبجویی از دیگران
?- مسخره کردن
?- تهمت زدن
?- فاش کردن اسرار مردم
?- رنجاندن مؤمن
?- سرزنش بیجا
?- دروغ گفتن
?- وعده دروغ دادن
??- قسم دروغ خوردن
??- شهادت ناحق دادن
??- تحریف مسائل دینی
??- حکم ناحق صادر کردن
??- لعنت کردن مردم
??- طعنه زدن
??- دل شکستن
??- امر به منکر
??- نهی از معروف
??- بد خلقی کردن
??- تصدیق کفر و شرک
??- غیبت کردن
??- شایعه پراکنی
??- به نام بد صدا زدن
??- تملق و چاپلوسی
??- با مکر و حیله سخن گفتن
??- مزاح زیاد انجام دادن
??- زخم زبان زدن
??- آبروریزی
??- کبر در گفتار
??- ادای صدای کسی را در آوردن
??- بدعت در دین
??- اظهار بخل و حسد
??- بد زبانی در معاشرت
??- خشونت در گفتار
??- فحش و ناسزا گفتن
??- سخن چینی کردن
??- نا امید کردن
??- شوخی با نامحرم
??- ریا در گفتار
??- فریاد زدن بیجا
نوشته شده توسط : سادات
مولای من از پشت این دیوارهای آجری این ساختمانهای بلند که طلوع و غروب خورشید را پنهان می کنند از کنار کوچه باغها از لای همه دفتر ها و کتابها از همه جــــــــــا عطر تو را می شنوم انگار تو آنجا گوشه ای ایستادی و مرا نگاه می کنی نسیم عطر تو را می پراکند ببین ، ببین چگونه دنیای من از عطر تو پراکنده است مهربان نازنین ، سلام ، سلام ، سلام
عزیز دلم ، یا اباصالح با من که در گیر لحظه های سرد خاکیم ، حرف بزن با من که دست به گریبان دغدغه های زمینی ام ، حرف بزن دوست دارم صدای تو را بشنوم که از پس ابرهای تیره غصه با من گرم و مهربان حرف می زنی ! نمی دانی چقدر محتاج شنیدن صدای گرم توام صدای تو که آرامش است و بخشش
نوشته شده توسط : سادات
واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.
آرى غدیر یک سرزمین نیست، چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا برنمى دارد، افقى است بى کرانه و خورشیدى است عالمتاب.
و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت شناخته شد. روز نعمت، روز شکرگزارى، روز پیام رسانى، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادى و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفى راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدوارى دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزى که پیروان واقعى مکتب حیاتبخش اسلام آن را گرامى مى دارند و به همدیگر تبریک مى گویند.
... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ...
امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم. سوره مائده آیه 3.
اعمال غدیر
حادثه غدیر حادثه بزرگی است و عید غدیر عیدی بزرگ و شاید شریفترین عید مسلمانان است. در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که به برخی از آنان اشاره می شود:
3ـ مصافحه کردن
مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام فرمودند: روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.
ذکر مخصوص این روز نیز هنگام مصافحه سفارش شده است؛ الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام .ترجمه سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد.
5ـ احسان و انفاق
8ـ غسل کردن و لباس نو پوشیدن
9ـ تشکیل اجتماع
10ـ دعا روزه و عبادت
روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید. غدیر حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمود: این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید
از همه عزیزان التماس دعا و عید غدیر بر همه
نوشته شده توسط : سادات