امام علی علیه السلام می فرمایند: شش نوع معرفت است که در هر که باشد راه بهشت به روی او باز و راه دوزخ بر او بسته است: 1-خدا را بشناسد و فرمانبر او باشد.2-شیطان را بشناسد (که دشمن است) و نافرمانیش کند.3-حق را بشناسد و پیروی کند.4-باطل را بشناسد و از او فاصله بگیرد.5-دنیا را بشناسد و ترکش کند.6-آخرت را بشناسد و جستجویش کند
رها کنید دگر صحبت مداوا را فراق گر نکشد ، وصل می کشد ما را تمام عمر تو ما را نظاره کردی و ما، ندیده ایم هنوز آن جمال زیبا را شراره های دلم اشک شد ز دیده چکید ببین چگونه به آتش کشید، دریا را قسم به دوست که یک موی یار را ندهم اگر دهند به دستم ، تمام دنیا را به شوق انکه ز کوی تو ام نشان آرد به چشم خویش کشیدم غبار صحرا را جنون کشانده به جایی مرا که نشناسم طریق کعـبه و بتخانه و کلیسا را تمام عمر به خورشید و ماه ناز کنم اگر به خانه تاریک من نهی پا را نسیم
نوشته شده توسط : سادات
ریشه و سرچشمه بسیاری از گناهان به زبان انسان مربوط می شود . از حضرت رسول اکرم (ص) نقل است که بهترین اعمال نزد خداوند متعال حفظ زبان از ارتکاب گناه است. با تامل در چهل گناه زبان ، بیش از همه توجه خودم و سپس نظر دیگران را به اهمیت و ضرورت مراقبت و حفظ “زبان” از گناه جلب می کنم.
?- خبری را ندانسته گفتن
?- عیبجویی از دیگران
?- مسخره کردن
?- تهمت زدن
?- فاش کردن اسرار مردم
?- رنجاندن مؤمن
?- سرزنش بیجا
?- دروغ گفتن
?- وعده دروغ دادن
??- قسم دروغ خوردن
??- شهادت ناحق دادن
??- تحریف مسائل دینی
??- حکم ناحق صادر کردن
??- لعنت کردن مردم
??- طعنه زدن
??- دل شکستن
??- امر به منکر
??- نهی از معروف
??- بد خلقی کردن
??- تصدیق کفر و شرک
??- غیبت کردن
??- شایعه پراکنی
??- به نام بد صدا زدن
??- تملق و چاپلوسی
??- با مکر و حیله سخن گفتن
??- مزاح زیاد انجام دادن
??- زخم زبان زدن
??- آبروریزی
??- کبر در گفتار
??- ادای صدای کسی را در آوردن
??- بدعت در دین
??- اظهار بخل و حسد
??- بد زبانی در معاشرت
??- خشونت در گفتار
??- فحش و ناسزا گفتن
??- سخن چینی کردن
??- نا امید کردن
??- شوخی با نامحرم
??- ریا در گفتار
??- فریاد زدن بیجا
نوشته شده توسط : سادات
مولای من از پشت این دیوارهای آجری این ساختمانهای بلند که طلوع و غروب خورشید را پنهان می کنند از کنار کوچه باغها از لای همه دفتر ها و کتابها از همه جــــــــــا عطر تو را می شنوم انگار تو آنجا گوشه ای ایستادی و مرا نگاه می کنی نسیم عطر تو را می پراکند ببین ، ببین چگونه دنیای من از عطر تو پراکنده است مهربان نازنین ، سلام ، سلام ، سلام
عزیز دلم ، یا اباصالح با من که در گیر لحظه های سرد خاکیم ، حرف بزن با من که دست به گریبان دغدغه های زمینی ام ، حرف بزن دوست دارم صدای تو را بشنوم که از پس ابرهای تیره غصه با من گرم و مهربان حرف می زنی ! نمی دانی چقدر محتاج شنیدن صدای گرم توام صدای تو که آرامش است و بخشش
نوشته شده توسط : سادات
پدر روزنامه می خواند .اما پسر کوچکش مدام مزاحمش می شد.حوصله ی پدر سر رفت و صفحه ای از روزنامه را-که نقشه ی جهان را نمایش می داد- جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد.
-"بیا ! کاری برایت دارم . یک نقشه ی دنیا به تو می دهم .ببینم می توانی آن را دقیقا همان طور که هست بچینی ؟"
و دوباره سراغ روزنامه اش رفت.می دانست پسرش تمام روز گرفتار این کار است.اما یک ربع ساعت بعد پسرک با نقشه ی کامل برگشت.
پدر با تعجب پرسید:"مادرت به تو جغرافی یاد داده؟"
پسرجواب داد:"جغرافی دیگر چیست؟"
پدر پرسید:"پس چگونه توانستی این نقشه ی دنیا را بچینی؟"
پسر گفت:" اتفاقا پشت همین صفحه تصویری از یک آدم بود .وقتی توانستم آن آدم را دوباره بسازم دنیا را هم دوباره ساختم."
نوشته شده توسط : سادات