سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 اذر87 - منتظران دل خفته

عید بر همه عاشقان علی (ع) مبارک

سه شنبه 87 آذر 26 ساعت 12:5 عصر

                                                     نمایش تصویر در وضیعت عادی  

                                             نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی

عید سعید غدیر خم

 

واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار دیگر وقایع بدان نگریسته شود. غدیر تنها نام یک سرزمین نیست. یک تفکر است، نشانه و رمزى است که از تداوم خط نبوّت حکایت مى کند. غدیر نقطه تلاقى کاروان رسالت با طلایه داران امامت است.

آرى غدیر یک سرزمین نیست، چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، کوثرى است که فنا برنمى دارد، افقى است بى کرانه و خورشیدى است عالمتاب.

و غدیر، روز حماسه جاوید، روز ولایت، روز امامت، روز وصایت، روز اخوت، روز رشادت و شجاعت و شهامت و حفاظت و رضایت و صراحت ‏شناخته شد. روز نعمت، روز شکرگزارى، روز پیام رسانى، روز تبریک و تهنیت، روز سرور و شادى و هدیه فرستادن، روز عهد و پیمان و تجدید میثاق، روز تکمیل دین و بیان حق، روز راندن شیطان، روز معرفى راه و رهبر، روز آزمون، روز یأس دشمن و امیدوارى دوست و خلاصه روز اسلام و قرآن و عترت، روزى که پیروان واقعى مکتب حیات‏بخش اسلام آن را گرامى مى دارند و به همدیگر تبریک مى ‏گویند.

... الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا ...

امروز (روز غدیر خم) دین شما را به حد کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را بعنوان دین براى شما پسندیدم. سوره مائده آیه 3.

اعمال غدیر
حادثه غدیر حادثه بزرگی است و عید غدیر عیدی بزرگ و شاید شریفترین عید مسلمانان است. در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده است که به برخی از آنان اشاره می شود:

نمایش تصویر در وضیعت عادی
1
ـ تحکیم بیعت با ولایت

نمایش تصویر در وضیعت عادی
2ـ اظهار سرور و شادمانی

    نمایش تصویر در وضیعت عادی 

3ـ مصافحه کردن
مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی است و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده است. امام علی علیه السلام فرمودند: روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.
ذکر مخصوص این روز نیز هنگام مصافحه سفارش شده است؛ الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام .ترجمه سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد.

نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی
4ـ پیمان اخوت و برادری

 نمایش تصویر در وضیعت عادی

5ـ احسان و انفاق

نمایش تصویر در وضیعت عادی
6
ـ صله رحم

نمایش تصویر در وضیعت عادی
7
ـ رفع حاجت مؤمنان

نمایش تصویر در وضیعت عادی
8
ـ غسل کردن و لباس نو پوشیدن
9
ـ تشکیل اجتماع

 نمایش تصویر در وضیعت عادی
10
ـ دعا روزه و عبادت
روزه و دعا از اعمالی است که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید است خاصه در روز عید. غدیر حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمود: این عید از عید قربان و فطر برتر است. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید

نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی نمایش تصویر در وضیعت عادی

از همه عزیزان التماس دعا و عید غدیر بر همه

شمامبارک

نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی

 

                                    نمایش تصویر در وضیعت عادی

                                                     نمایش تصویر در وضیعت عادی 


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


فوایدپاره اجر..........

دوشنبه 87 آذر 25 ساعت 1:25 عصر

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود باسرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می گذشت. ناگهان ازبین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان یک پسر بچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد.پاره آجر به اتومبیل او برخوردکرد . مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دیدکه اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت و اورا سرزنش کرد.پسرک گریان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند. پسرک گفت:"اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبورمی کند. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم. برای اینکه شما را متوقف کنم ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم". مرد بسیار متاثر شد و از پسر عذر خواهی کرد. برادرپسرک را بلند کرد و روی صندلی نشاند و سوار اتومبیل گرانقیمتش شد و به راهش ادامه داد.
در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوندبرای جلب توجه شما پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند !خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف میزند. اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبورمی شود پاره آجربه سمت ما پرتاب کند. این انتخاب خودمان است که گوش کنیم یا نه !

                     نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


زیبایی واقعی چیست؟...

دوشنبه 87 آذر 25 ساعت 1:22 عصر

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را دارد . جمعیت زیادی جمع شدندوبه قلب او نگریستند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشه‌ای بر آن وارد نشده بود مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف ازقلب خود پرداخت .و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیده‌اند.

ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست .

مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام می ‌تپید اما پر از زخم بود. قسمت‌هایی از قلب او برداشته شده و تکه‌هایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین گوشه‌هایی دندانه دندانه درآن دیده می‌شد.

در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه‌ای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود می‌گفتند که چطور او ادعا می‌کند که زیباترین قلب را دارد؟

مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی می‌کنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن ؛ قلب تو فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است .

پیر مرد گفت : درست است ، قلب تو سالم به نظر می‌رسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمی‌کنم. هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او داده‌ام، من بخشی از قلبم را جدا کرده‌ام و به او بخشیده‌ام.

گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکه‌ی بخشیده شده قرار داده‌ام؛ اما چون این دو عین هم نبوده‌اند گوشه‌هایی دندانه، دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند؛ چرا که یاد‌آور عشق میان دو انسان هستند.

بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده‌ام اما آنها چیزی از قلبشان را به من نداده‌اند، اینها همین شیارهای عمیق هستند ، گرچه دردآور هستند اما یاد‌آور عشقی هستند که داشته‌ام، امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعه‌ای که من در انتظارش بوده‌ام پرکنند.

پس حالا می‌بینی که زیبایی واقعی چیست ؟

مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از گونه‌هایش سرازیر می‌شد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعه‌ای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشه‌ای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .

مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود،اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود

                    نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


خدایا..........

سه شنبه 87 آذر 12 ساعت 7:48 صبح

خدایا: می ترسم که اگر به همین منوال پیش رود دیگر شعله های عشق تو در وجود من هر روز بی فروغ و بی فروغتر شود. تاجایی که دیگر نه اشتیاقی برای پرواز داشته باشم و نه امیدی به رهایی پس ای خدای مهربان مرا از این تکرار از این یکنواختی که همه ی روزهای مرا فرا گرفته است رهایی ده

نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حاضران و غائبان و صیت می کنم که این دختر(حضرت زینب سلام الله علیها) را به خاطر من احترام و تکریم نمایید که همانا وی به خدیجه ی کبری
مانند است
نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


عشق یعنی؟؟؟؟

شنبه 87 آذر 2 ساعت 6:2 عصر

امام صادق علیه السلام فرمود: هر بنده اى که به سوى چیزى که خداى عزوجل دوست مى دارد روى بیاورد خداوند نیز به سوى چیزى که او دوست مى دارد روى مى آورد و کسى که چنگ زند خداوند او را حفظ مى کند و کسى که خداوند به سوى او روى آورد و او را نگاهدارى کند باکى ندارد اگر آسمان بر زمین افتاد یا بلاى سختى بر اهل زمین فرود آید و همگى را در برگیرد چنین کسى به سبب پرهیزگارى اش در حزب خدا جاى دارد و از هر بلایى در امان است ، آیا خداوند نمى گوید: (همانا پرهیزگاران در مقام امن الهى جاى دارند)

صلوات جهت پاک شدن از تمام گناهان و ابن با بویه از ابو حمزه روایت کرده است که از امام جعفر صادق ( ع ) پرسیدم که چگونه صلوات فرستم بر ( محمد و آل محمد ) ؟ فرمود : که می گویید صلوات الله و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه علی محمد و آل محمد و السلام علیه و علیهم و رحمته الله و برکاته عرض کردم چه خواهد بود ثواب آن ؟ فرمودند : به خدا قسم از گناهان بیرون می آید ، مانند روزی که از مادر متولد شده است

عشق یعنى اشک توبه درقنوت خواندنش با نام غفارالذنوب عشق یعنى چشمها هم در رکوع شرمگین ازنام ستارالعیوب عشق یعنى سرسجود و دل سجود ذکر یارب یارب ازعمق وجود...

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند میشود همه از هم میپرسند " چه کس مرده است؟ " چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

خدایا!مرا به سوی تو وسیله ای جز رشته های رأفت تو نیست و سببی جز عرفان رحمت تو، نه. خدایا!مرا به سوی تو کدامین راه است جز کوچه باغ های مهر تو؟


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


خدا!

شنبه 87 آذر 2 ساعت 5:57 عصر
خدا! حق داری اگر من لی غیرک هایم را باور نکنی، وقتی هنوز خودم باورشان نکرده ام...
 
خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است. خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است. خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است. خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.
 
 
خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر به خدای بزرگ است. خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند. خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و
عظمت و جلال تو را

نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


یا مهدی

شنبه 87 آذر 2 ساعت 5:56 عصر
ای عشق بیا که سینه‌هامان شد چاک «این النبأالعظیم؟» گشتیم هلاک چشمی که تو را ندیده باشد کور است خون شد دل ما، «متی ترانا و نریک» در تاک مگر شراب پنهان نشده؟ در غنچه مگر گلاب پنهان نشده؟ ای بی‌خبران که منکر صبح شدید در شب مگر آفتاب پنهان نشده؟
 نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی
آقا تو که خوب می‌توانی ما را از این همه غربت برهانی ما را لای کلمات ندبه پنهان شده ایم تا اینکه بیایی و بخوانی ما را این ماه که چون چراغ تو می‌سوزد عمری است که در فراق تو می‌سوزد خورشید که هر روز تو را می‌بیند در آتش اشتیاق تو می‌سوزد
 
 نمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادینمایش تصویر در وضیعت عادی
خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی. خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند. خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم. خدایا! روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، توبه من آرامش بده ... خسته ‏ام، دل‏شکسته‏ام، احساس می کننمایش تصویر در وضیعت عادی


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


بساط شیطان

شنبه 87 آذر 2 ساعت 5:51 عصر

بساط شیطان

دیروز شیطان را دیدم.درحوالی میدان بساطش را پهن کرده بود،فریب
میفروخت.مردم دورش جمع شده بودند،هیاهو می کردند و هول میزدند
و بیشتر میخواستند.توی بساطش همه چیز بود ،غرور،حرص،دروغ،خیانت،جاه طلبی و ...... هر کس چیزی میخرید و در ازایش چیزی میداد.بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادندو بعضی ها پاره ای از روحشان را.بعضی ها ایمانشان را میدادند و بعضی ها ازادگیشان را ،شیطان میخندید و دهانش بوی جهنم
میداد .حالم را بهم میزد دلم میخواست همه نفرتم را توی صورتش تف
کنم.انگار ذهنم را خوانده بود،مودبانه خندید و گفت؛من کاری با کسی
ندارم فقط گوشه ای بساطم را پهن کردم و ارام نجوا میکنم نه قیل وقال
میکنم و نه کسی را مجبور می کنم چیزی از من بخرد.میبینی ادمها
خودشان دور من جمع شده اند.
جوابش را ندادم ان وقت سرش را نزدیکتر اورد و گفت ؛البته تو با اینها
فرق میکنی ،تو زیرکی و مومن.زیرکی و ایمان ،ادم را نجات میدهد
اینها ساده اند و گرسنه به جای هر چیزی فریب میخورند.
از شیطان بدم می امدامه حرفهایش شیرین بودگذاشتم که حرفهایش را
بزند و او هی میگفت و گفت و گفت .ساعتها کنار بساطش نشستم تا
این که چشمم به جعبه ی عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر
بوددور از چشمهای شیطان ان را برداشتم و توی جیبم گذاشتم با خودم
گفتم بگذار یکبار هم که شده از شیطان چیزی بدزدم.بگذار یک بار هم او
فریب بخورد.به خانه امدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم توی ان
اما جز غرور چیزی نبود جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور در اتاق
ریخت .فریب خورده بودم َُُفریب.دستم را روی قلبم گذاشتم نبود...!
فهمیدم که انرا کنار بساط شیطان جا گذاشته ام .تمام راه را دویدم تمان راه را
لعنتش کردم می خواستم یقه نامردش را بگیرم عبادت دروغیش را توی
سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.به میدان رسیدم اما نبود.ان وقت
نشستم و های های گریه کردم اشکهایم که تمام شد بلند شدم بلند شدم تا
بی دلی ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم صدای قلبم را و همان جا بی
اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم به شکرانه قلبی که پیدا شده
بود........

       خداوندا لحظهای مارا به حال خود وا مگذار....


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


گریه کن سرباز........

شنبه 87 آذر 2 ساعت 1:22 عصر

بنام خدا

سلام به همه شما عزیزان

من وقتی این نوشته رو خوندم بد جوری تاثیر گذار بود به خاطر همین گذاشتم تا شما هم ببنید

بعد تصمیم بگرید

 


نظامی زن انگلیسی که پس از بازگشت از ماموریت خود در عراق، فرزندش را در آغوش می فشارد.

  آهای سرباز، آهای مادر!...
  گریه کن، تو حق داری گریه کنی. شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای.
  فرزند دلبندت را. کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می کرده.
  گریه کن سرباز، گریه کن تا سبک شوی...
  گریه کن، بخاطر گوهر مادری که از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! کرده اند به این لباسها.
  این لباسها که اصلاً به قامت تو سازگار نیست...
  گریه کن که تاج زن بودن از سرت افتاده...
  گریه کن که هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم کرده اند، ذائقه ات را خراب کرده اند...

  اما....... من چند حرف دیگر با تو دارم سرباز...
  تو مادری، حق داری بچه ات را دوست داشته باشی. حق داری برایش دلتنگ شوی...                    سئوالی از تو دارم ؟؟               این کودک را می شناسی؟


  می بینی پدرش با چشمان بسته، چگونه صورتش را لمس میکند؟
  می بینی چگونه کفشهایش را درآورده تا در آغوش پدر، گم شود ؟
  این پدر یکی از زندانیان تو و دوستان توست در عراق...
  چه میشد اگر اجازه میدادی این پدر، بچه اش را ببیند؟
  فکر کردی فقط خودت به فرزندت عشق می ورزی؟                 این دختر را چطور؟


  حتماً او را دیده ای...
  در کوچه پس کوچه های بصره... پای برهنه می دوید و خنده کودکانه ای بر لب داشت...
  الان به نظرت لکه های سرخ روی لباسش، نقش گلهای سرخ است یا رد پائی از خون تازه ؟
  یا لکه های قرمز روی زمین، گلبرگهای پرپر شده گلهای پیراهن اوست؟
  صورت ظریف او را با اسلحه ای که در کنارش به دست گرفته ای چه کار؟
  ببین چه گریه ای میکند؟ چه خونی از صورتش جاری است؟
  این رنگین تر است یا خون فرزندت که اینچنین در آغوشش کشیده ای؟
 حال این دخترک را خوب ببین. نتیجه کارتو وهمکاران توست و تا ابد با شما خواهد ماند.
  این است آنچه برای این دختر و مردمش هدیه برده ای...                                                                 این پدر را میشناسی؟


  دارد به چه حالی، جسم بی جان دخترش را میگذارد کنار بقیه جنازه ها.
  یادت هست؟ همین چند شب قبل، خانه شان را بمباران کردید.
  تو و همقطارانت.                         این را چطور؟



  این اما مال افغانستان است.
  شاهکار قدیمی تر شما.
  اما مگر زخم این پدر کهنه می شود؟
  این هم کادوی یکی دوسال قبل توست برای کودکان افغان.........

  گریه کن سرباز
  گریه کن، اما نه فقط برای دلتنگی فرزندت ...
  شاید نپذیری، اما من در گریه های تو هیچ عاطفه ای نمی بینم سرباز!
  گریه کن برای انسانیتی که در زیر پای تو و رهبرانت لگد مال شده...
  گریه کن برای عاطفه ای که در وجودت مرده...
  گریه کن برای شرف و آزادگی که از دست داده اید...

  گریه کن سرباز...

 


نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


تولد

شنبه 87 آذر 2 ساعت 1:11 عصر
مقام‌ معنوی‌ حضرت فاطمه (س) نسبت‌ به‌ مقام‌ جهادی‌، انقلابی‌ و اجتماعی‌ او به‌ مراتب‌ بالاتر است‌. آن حضرت به‌ ظاهر یک‌ بشر و یک‌ زن‌، آن‌ هم‌ زنی‌ جوان‌ است اما در معنا، یک‌ حقیقت‌ عظیم‌ ، یک‌ نور درخشان‌ الهی‌ و یک‌ بنده‌ صالح‌ و برگزیده‌ است و به همین دلایل این بانوی آسمانها و زمین، جایگاهی خاص و ویژه نزد پیامبر اسلام داشت ‌.
حضرت فاطمه (س) می‏ فرماید: پس از نزول آیه " لا تحبوا دعاء الرسول بینکم کدعاء بعضکم بعضا "، ( رسول خدا را همان طور که دیگران را صدا می‏کنید "مثلا به اسم کوچک یا بدون احترام"، صدا نکنید) من پدرم را " یا رسول الله " صدا زدم .
اما پدرم فرمود: فاطمه جان به من بگو "یا ابه" ( پدر جان) . این کلمه قلب مرا زنده ‏تر و خدای تعالی را راضی‏تر می‏گرداند.
رسول خدا گاه فاطمه را می‏بوسید، گاه او را در آغوش می ‏گرفت، گاه دست محبت به سر و صورت او می‏کشید و گاه او را از صمیم قلب دعا می‏کرد و اشک از چشمان زهرا پاک می‏فرمود .
رسول خدا گاهی سر حضرت فاطمه را می‏بوسید و به او می‏فرمود: پدرم و مادرم فدای تو باد.
هرگاه فاطمه نزد رسول خدا می‏ رفت، پیامبر به احترام فاطمه بلند می‏شد، سر مبارکش را می ‏بوسید و او را در جای خود می نشاند.
روزی رسول خدا وارد خانه امیرالمؤمنین شد و دید علی و فاطمه نشسته و مشغول آسیاب کردن هستند. رسول خدا پیش رفت و فرمود: کدام یک از شما خسته ‏تر هستید؟ امیرالمؤمنین عرض کرد: فاطمه. رسول خدا فرمود: دخترم برخیز. فاطمه برخاست و رسول خدا به جای او نشست و با امیرالمؤمنین مشغول آسیاب گندم و جو شد.
روزی حضرت فاطمه مریض شد. رسول خدا به عیادتش رفت . کنارش نشست و احوالپرسی کرد.
فاطمه عرض کرد: پدر جان، من یک وعده غذای عالی لذیذ دارم.
رسول خدا بلند شد و از طاقچه ‏ای که در اطاق بود، طبقی آورد که در آن کشمش و نان روغنی و کشک و خوشه‏ ای انگور بود. طبق را نزد فاطمه گذاشت و دست مبارکش را به سوی طبق دراز کرد، نام خدای بزرگ را به زبان جاری فرمود و به حاضرین فرمود: بخورید به نام خدا.
زبان رسول خدا زبان وحی است . خدا در قرآن درباره پیامبر می‌فرماید: ولا ینطق عن الهوی ( از روی خواهش نفس سخن نمی‏گوید.)
لذا سخنانی که رسول خدا درباره فاطمه بر زبان آورده، همه بر مبنای وحی و به میزان حق است، نه از روی محبت و شیفتگی در غیر راه خدا.
رسول خدا می‏فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر کس او را خشنود کند مرا خشنود کرده و هر کس به او بدی کند به من بدی کرده است.
همچنین فرموده است :
فاطمه روشنی چشم و میوه دل من است.
فاطمه فرع و شاخه وجود من است. هر که او را ناراحت کند، مرا ناراحت می‏کند و هر چه باعث شادی او شود، موجب شادی من می‏گردد.
فاطمه گرامی‏ترین فرد در نزد من است.
از رسول خدا پرسیدند: "محبوبترین زنان نزد شما کیست؟" فرمود: "
فاطمه

نوشته شده توسط : سادات

نظرات دیگران [ نظر]


   1   2      >